جدول جو
جدول جو

معنی بی جهت - جستجوی لغت در جدول جو

بی جهت
بی شوه بی خودی ناروا بلاژ بود مردی بلاژ شد فاسق - امردی دید شد براو عاشق (جامی) بی سبب بدون دلیل بی علت، بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
بی جهت
بی سبب، بی علت، بدون دلیل، بیهوده
تصویری از بی جهت
تصویر بی جهت
فرهنگ فارسی عمید
بی جهت
((جَ هَ))
بی سبب، بدون دلیل، بی علت، بیهوده
تصویری از بی جهت
تصویر بی جهت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از به جهت
تصویر به جهت
برای، به شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی جفت
تصویر بی جفت
بی نظیر، بی مثل و مانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی جرات
تصویر بی جرات
بزدل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی جان
تصویر بی جان
بی روح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از از جهت
تصویر از جهت
ازیرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلا جهت
تصویر بلا جهت
بی جهت بی سبب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی همت
تصویر بی همت
ناکوشا نااستوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی وقت
تصویر بی وقت
بی موقع، نا بهنگام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی مهر
تصویر بی مهر
نا مهربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی علت
تصویر بی علت
بی انگیزه بی وهان بی بهانه اپچم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی عفت
تصویر بی عفت
بی شرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی عزت
تصویر بی عزت
ذلیل و خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی صفت
تصویر بی صفت
بیوفا، ناسپاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم جهت
تصویر هم جهت
هم رون، همسو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی جوهر
تصویر بی جوهر
ناهنرمند و نادان و بیعقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی جگر
تصویر بی جگر
بی جرات و بیمناک، بزدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی جرات
تصویر بی جرات
بزدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی بها
تصویر بی بها
بی قیمت و ارزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی آلت
تصویر بی آلت
بی سلاح، بی ساز و برگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی دقت
تصویر بی دقت
نا هشیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شش جهت
تصویر شش جهت
شش سوی جهان (شمال جنوب مشرق مغرب فوق تحت) شش سو جهات ست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک جهت
تصویر یک جهت
همراه و همدل، دارای یک قصد و نیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی صفت
تصویر بی صفت
آنکه فاقد صفات نیک است، ناسپاس، بی وفا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی مهر
تصویر بی مهر
آنکه نسبت به دیگری مهر و محبت ندارد، نامهربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شش جهت
تصویر شش جهت
شش سو، شش طرف شامل چپ، راست، پیش، پس، بالا و پایین
شش جهت عالم: شمال، جنوب، مشرق، مغرب، بالا و پایین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم جهت
تصویر هم جهت
همکوست
فرهنگ لغت هوشیار
یک راستا، یک روی خودمانی، بی گمان که دارای جهت واحدباشد، صمیم و خودمانی: ... اما دوستان و یک جهتان بابا عبدل میگویند، بی تردید دارای نیت جزم: که ما بندگان مجموع در مقام خدمتکاری و طاعتگزاری یکدل و یک جهتیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی بها
تصویر بی بها
((بَ))
بی ارزش، بی قیمت، پربها، گرانبها، آنقدر که نتوان برایش قیمتی تعیین کرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی جگر
تصویر بی جگر
((جِ گَ))
ترسو، بدون رنج و زحمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی بها
تصویر بی بها
بی قیمت، بی ارزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی فهم
تصویر بی فهم
Uncomprehending
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی دهن
تصویر بی دهن
Inarticulate
دیکشنری فارسی به انگلیسی